_امروز ازون روزاس که باید سفت بچسبم به کتاب و فقط درس بخونم ! سه تا امتحان تو کمتر از 24ساعت :( واقعا ظلمِ بزرگىِ ! یه حسِ غریبى بهم میگه من این ترم مشروووط میشم :(( اما شما دعا کنید که نشم :-S باشه ؟؟
_به سرم زده یه خوکچه هندى بخرم ! اما حیف بابام اجازه نمیده :( هى میگه نجسِ نجسِ ، اخه پدر من اون نجس واسه زمانى بود که دوا درمون نبود الان هزار و یکجور قرص و واکسن وجود داره ! اون بدبختم که قرار تو قفس باشه با تو کارى نداره که !!
على میگه خودم برات میخرم :-* الهى فداش شم :) پس لفطن قهوه اى سفیدِ مو بلند باشه :)) واااااى خدا خیلى موجودِ بامزیه این خوکچه ! واقعا مثلِ عرووووسک میمونه
_خوب دیگه من برم درس بخوووونم مثلا :( چقدم که میخونم :( یا تو فیس بوکم یا اینجا یا اونجا :)) زبل خان همه جا :)) ! برام دعا کنیییید امتحانامو خوووب بدم
دوستتون دارم ... فعلا
آدم ها به دو دسته تقسیم میشن :
1. اوونایی که دووس داری بهت زنگ بزنن ولی هیچ وقت این کار و نمیکنن
2.اوونایی که دووس نداری بهت زنگ بزنن ولی دس از سرت برنمیدارن پنج دقیقه یه بار باهات تماس میگیرن :|
اون دسته اول فقط آدمو تو انتظار میزارن و آدمو کلى کلافه میکنن و اما دسته دوم با هر زنگى یه شوقى تو دلِ آدم به وجود میارن ! اخه هر دفعه تو فک میکنى اون کسیه که منتظرشى :((
بازم به مرامِ دسته اول :|
دلم یه مرد میخواد که ماشین مدل بالا نداشته باشه ، عوضش عاشق قدم زدن باشه
دلم مردی میخواد که بابای پولدار نداشته باشه و عوضش خودش یه کم همت داشته باشه
دلم یه مرد میخواد که دکتر و مهندس نباشه و عوضش یه ذره شعور داشته باشه
دلم یه مرد میخواد که مدل و عکاس و ... نباشه ، اما ظاهر آشفته اش مردونه جذاب باشه
دلم یه مرد میخواد که رویایی نباشه ، که واقعی عاشقم باشه
که واقعی عاشقم بمونه ....
دلم فقط اون مردو میخواد
فقط همین یه جنس رو براىِ امروز کم داشتیم که اونم تکمیل شد ... هواىِ ابرى و گرفته :( اصن هوا میگیره قلبـِــ منم میگیره !
اینجاست که رضا شیرى حرفِ دلِ منو میزنه : هواىِ چشام بدجورى ابریه ، دلم تنگه و غرق بى صبریه ... چه حسِ غریبى ... چه بد حالیه ... که هستى ولى جاىِ تو خالیه :(
و به قولِ سیاوش خانِ قمیشى : یه شب زیر بـارون که چشمم به راهه .. مىبینم که کوچه پر نور ماهه … تو مـاه منـى که تـو بـارون رسیـدى .. امیـــــد منى تــو شـب نـا امیـــدى
و داریوشِ عزیز که میگه :قطره قطره اشک چشمم …میچکد با نم نم باران به دامن…بسته ای بار سفر را …با تو ای عاشقترین بد کردم امشب
چند کلمه اى از سرِ شوق :::: خدایا خداوندا در این هواىِ گرفته نزار دلِ هیچ کدوم از بنده هات بگیره … خدایا عشق هارو هرروز پررنگ تر و هوس هارو از دل ها ببر ! خداىِ من دلِ شکسته ى بنده هات رو ترمیم و کن و بهترینارو براشون ببخش ! خدایا سرِ راهِ همه بنده هاىِ خوب و بدت عشقى پاک قرار بده عشقى سرشار از رضاىِ تو !! آمیــــــن !!
چند کلمه خودمانی:
ببین! به این آسونیها به دستت نیاوردم که بخوام به این آسونیها از دستت بدمها! هرکی هرچی میخواد بگه. بعد این همه سال، انتظار نداشته باش به خاطر دو کلمه حرف این و اون ازت دست بکشم.
در خلوت خیال:
به دشواری زلیخا داداز کف دامن یوسف ... به آسانی من از کف چون دهم دامان لیلا را؟
((تخیلات خزان زده یک برگ بید))